گل نسرین هوالمصور
| ||
|
سحرم دولت بیدار ببالین آمد گفت برخیز که آن خسروی شیرین آمد قدحی در کش و سرخوش بتماشا بخرام تابببینی که نگارت به چه آئین آمد مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد مرغ دل باز هوادار کمان ابروئیست که کمین صید گهش جان و دل و دین آمد در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست که بکام دل ما آن بشد و این آمد شادی یار پریچهره بده باده ناب که می لعل دوای دل غمگین آمد رسم بد عهدی ایام چو دید ابربهار گریه اش برسمن و سنبل و نسرین آمد بی خبر از همدگر آسوده خوابیدن چه سود بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود زنده را باید باید به فریادش رسید تازنده است ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود زنده را تا زنده است قدرش بدان ورنه بر روی مزارش دسته گل چیدن چه سود زنده را در زندگی دستش بگیر ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود با محبت دست پیران راببوس ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود تا زمانی زنده ایم ،بیگانه ایم در عزا روی همدیگر ،بوسیدن چه سود گر توانی زنده ای را شاد کن در عزا عطر و گلاب ناب پاشیدن چه سود از برای سالمندان یک گل خوشبو ببر تاج گل ها در کنار هم دیگر چیدن چه سود گر نرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا ،شبها خوابیدن چه سود گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود سالها عید وآمد ورفت ونکردی یاد من جای خالی مرا در خانه ام دیدن چه سود گر نکردی یاد من تا زنده ام سنگ مرمر روی قبر مردگان چیدن چه سود |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |